سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • + دیروز ته بشقابم یه کم غذا موند دادم به مامانم گفتم بقیه غذا رو بخور من نمیخوام میگه:قاشقت دهنی نیست.میگم:نه.وقتی غذا رو خورد الکی گفتم مامان قاشق دهنی بود.میگه:وا چرا نگفتی نکبت حالا منم ازت واگیر میکنم ابولا(ebola)میگیرم:( کسی نمیدونه مامان واقعیم کیه.میاین کمک کنید بگردیم مامان منو پیدا کنیم؟
  • + واجب الحج شدگانی که از این بوم وبرند/عازم خانه ی حق اند و زحق بی خبرند/واجب الحج شده اند امسال از مال کسان/ناکسان بین که به سوی چه کسی ره سپرند/بالقین قافله سالار ریا کار دلی/ضاهر آراستگانند ولی بد سیل اند/کاشکی صاعقه ای آید و سوزد همه را تا دگر شمع از این خانه به مسجد نبرند/در روایت هست از حضرت صادق پرسید/بو بصیر آنکه به تاریخ ضمیرش ببرند/بقیه شعر در نظرات
  • + من هروقت حوصله ام سر میره یه اس ام اس به یه شماره اتفاقی میدم با این مضمون:جنازه رو قایم کردم حالا چیکار کنم؟امتحان کنید ببینید چه حالی داره.
  • + یه گدا داشتیم تو محلمون هر چی خیابون شلوغ تر میشد این فلج تر میشد.یه بار راهپیمایی شد بنده خدا رفت تو کما.
  • + بعضیا باید انقدر بمونن تو کفت که حسابی تمیز بشن مگه نه؟
  • + یه شامپو خریدم روش نوشته بود:این محصول را روی سرتان یریزید و موهایتان را بمالید سپس آبکشی کنید!! من میخواستم بریزم تو دهنم قرقره کنم خدا خیرشون بده آگاهم کردن.
  • + به بعضیام باید گفت کوچه علی چپ برفیه لطفا اهسته برانید. دوستان لایک بزنید تا جمله های طنز بعدی رو بزارم البته اگه دوست دارید.
  • + تا حالا دقت کردین این دخترایی که تا بالای لبشون رژلب میکشن نوه ی اون پیرمردایی هستن که شلوارشونو تا زیر بغلشون بالا میکشن.
  • + تاثیری که دختر همسایه ی پشت شیشه بر بازی فوتبال بچه های محل داشت قراردادهای میلیاردی روی بازیکنای استقلال پرسپولیس نداشت :|
  • + مورد داشتیم یارو تو کانون گرم خانواده ذوب شده !

مبارزهء حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) و شهادت آن مظلوم

از بعض ارباب مقاتل نقل است که چون حضرت سیدالشهداء علیه السلام نظر کرد هفتاد و دو تن از یاران و اهلبیت خود را شهید و کشته بر روی زمین دید عازم جهاد گردید، پس به جهت وداع زنها رو به خیمه کرد و پردگیان سرادق عصمت را طلبید و ندا کرد که ای سکینه، ای فاطمه، ای زینب، ای ام کلثوم. عَلَیْکُنَّ مِنّی السَّلامُ:

وَاَسْکَنَّ مِنهُ الذَّیلَ مُنتجِباتِ
وَ یا کَهْفَ اَهْلِ الْبَیْتِ فی الاْزَماتِ
وَ یا لَیْتَنا لَمْ نَمْتَحِنْ بِحَیات
وَ مَنْ لَلْعُذاری عِنْدَ فَقْدِ وُلاه
زد حلقه گرد او همه چون هاله گرد ماه
وین موکنان بگریه که شد روز ما تباه

فَقٌمن وَاَرْسَلنَ الدُّموُعَ تَلَهُفّا
اِلی اَیْنَ یَابْنَ الْمُصْطَفی کوْکَبَ الدُّجی
فَیا لَیْتَنا مِتْنا وَلَمْ نَرَمانَری
فَمَنْ لِلْیَتامی اِذْ تَهَدَّمَ رُکْنُهُمْ
سرگشته بانوان سراپرده عفاف
آن سر زنان به ناله که شد حال ما زبون

پس سکینه عرض کرد یا اَبَه اَسَتَسْلَمْت لِلْمَوتِ ای پدر آیا تن به مرگ داده‌ای؟ فرمود چگونه تن به مرگ ندهد کسی که یاور و معینی ندارد عرض کرد پس ما را به حرم جدمان بازگردان، حضرت در جواب بدین مثل تمثل جست:

هَیْهاتَ لَوتُرِکَ الْقَطالَنام.

اگر صیاد از مرغ قطا دست بر می‌داشت آن حیوان در آشیانة‌ خود آسوده می‌خفت. کنایت از آنکه این لشکر دست از من برنمی‌دارند، و نمی‌گذارند که شما را به جائی برم، زنها صدا به گریه بلند کردند، حضرت ایشان را ساکت فرمود. و گویند که آن حضرت رو به ام کلثوم نمود و فرمود.

اوُصیکِ یا اُخَیَّه بِنَفْسِکِ خَیْراً وَ اِنّی بارِرٌ اِلی هؤلاءِ الْقَوْم.


 

در اثبات الوصیه است که امام حسین علیه السلام حاضر کرد علی بن الحسین علیه السلام را و آن حضرت بیمار بود پس وصیت فرمود به او به اسم اعظم و مواریث انبیاء علیهم السلام و آگاه نمود او را که علوم و صحف و مصاحف و سلاح را که از مواریث نبوتست نزد ام سلمه رضی الله عنها گذاشته و امر کرده که چون امام زین العابدین علیه السلام برگردد به او سپارد.

در دعوات راوندی از حضرت امام زین العابدین علیه السلام روایت کرده که فرمود پدرم مرا در بر گرفت و به سینه خود چسباند در آن روز که کشته شد وَالدّمآءُ تَغْلی و خونها در بدن مبارکش جوش می‌خورد، و فرمود ای پسر من حفظ کن از من دعائی را که تعلیم فرمود آنرا به من فاطمه صلوات الله علیه و تعلیم فرمود به او رسول خدا صلی الله علیه و آله و تعلیم نمود به آن حضرت جبرئیل از برای حاجت و مهم و اندوه و بلاهای سخت که نازل می‌شود و امر عظیم و دشوار و فرمود بگو:

بِحَقّ یس وَالْقُرانِ الْحَکیمِ وَ بِحَقّ طه وَالْقُرانِ الْعَظیم یا مَنْ یَقْدِرُ عَلی حَوائِج السّائِلینَ یا مَنْ یَعْلَمُ ما فی الضَّمیرِِ یا مُنَفّسَ عَنِ الْمَکروُبینَ یا مُفَرّجَ عَنِ الْمَغْمُومینَ یا ارحِمَ الشَّیْخ الْکبیرِ یا رازِقَ الّطِفْلِ الصَّغیرِ یا مَنْ لایَحْتاجُ اِلَی التَّفْسیرِ صَلّ عَلی مُحًّمَدٍ وَ الِ مُحَّمَدٍ وَ افعَلْ بی کَذا وَ کَذا.

در کافی روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام وقت وفات خویش حضرت امام محمد باقر علیه السلام را به سینه چسبانید و فرمود ای پسر جان من وصیت می‌کنم ترا به آنچه که وصیت کرد به من پدرم هنگامی که وفاتش حاضر شد و فرمود این وصیت را پدرم به من نموده فرمود,

یا بُنّیَّ اِیّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لایَجِدُ عَلَیْکَ ناصِراً اِلاّض اللهُ.

ای پسر جان من بپرهیز از ظلم بر کسی که یاوری و دادرسی ندارد مگر خدا.

راوی گفت پس حضرت سیدالشهداء علیه السلام به نفس نفیس عازم قتال شد. امام زین العابدین علیه السلام چون پدر بزرگوار خود را تنها و بیکس دید با آنکه از ضعف و ناتوانی قدرت برداشتن شمشیر نداشت راه میدان پیش گرفت، ام کلثوم از قفای او ندا در داد که ای نور دیده برگرد، حضرت سجاد علیه السلام فرمود که ای عمه دست از من بردار و بگذار تا پیش روی پسر پیغمبر صلی الله علیه و آله جهاد کنم، حضرت سیدالشهداء علیه السلام به ام کلثوم فرمود که باز دار او را تا کشته نگردد و زمین از نسل آل محمد علیهم السلام خالی نماند. بالجمله امام حسین علیه السلام در چنین حال از محبت امت دست بازنداشت و همی خواست بلکه تنی چند به راه هدایت درآید و از آن گمراهان روی برتابد. لاجرم ندا در داد که آیا کسی هست که ضرر دشمن را از حرم رسول خدا صلی الله علیه و آله بگرداند؟ آیا خداپرستی هست که در باب ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که امید ثواب از خدا داشته باشد و به فریاد ما برسد؟ آیا معینی و یاوری هست که به جهت خدا یاری ما کند؟ زنها که صدای نازنینش را شنیدند به جهت مظلومی او صدا را به گریه و عویل بلند کردند.


در کتاب احتجاج مسطور است که حضرت از اسب فرود آمد و با نیام شمشیر گودی در زمین کند و آن کودک را به خون خویش آلوده کرد پس او را دفن نمود.

طبری از حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام روایت کرده که تیری آمد رسید بر گلوی پسری از آن حضرت که در کنار او بود پس آن حضرت مسح می‌کرد خون را بر او و می‌گفت: اَلَلّهَمَّ احْکُمْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ قَوْم دَعَوْنا لِیَنْصُرُونا فَقَتَلُونا.

پس امر فرمود آوردند حبره‌ای و آن جامه‌ای است یمانی آن را چاک کرد و پوشید پس با شمشیر به سوی کارزار بیرون شد، انتهی. بالجمله چون از کار طفل خویش فارغ شد سوار بر اسب شد و روی به آن منافقان آورد و فرمود:

 

عَنْ‌ ثَوابِ الله رَبّ الثّقَلَیْنِ
حَسَنَ الْخَیرِ کَریمَ الاَبَوَیْنِ
اُحْشُرُوا النَّاس اِلی حَرْبِ الْحُسَیْنَ

کَفَرَ الْقَوْمُ وَ قِدْماً رَغِبُوا
قَتَلَ الْقَوْمُ عَلِیّاً وَابْنَهُ
حَنَقاً مِنْهُمْ وَ قالُوا اَجْمِعُوا

پس مقابل آن قوم ایستاد و در حالتی که شمشیر خود را برهنه در دست داشت و دست از زندگانی دنیا شسته و یک باره دل به شهادت و لقای خدا بسته و این اشعار را قرائت می‌فرمود:

 

کَفانی بِهذا مُفْخَرًا حینَ اَفْخَرُ
وَ نَحْنُ سِراجُ اللهِ فیِ الْخَلْقِ یَزْهَرُ
وَ عَمّی یُدْعی ذاالْجَناحَیْن جَعْفَرٌ
وَ فینَا الْهًدی وَ‌الْوَحْیُ بِالْخَیْر یُذْکَرُ
نَسُرُّ بِهاذا فی الاَنامِ وَ نَجْهَرُ
بِکَاْس رَسُولِ اللهِ ما لَیْسَ یُنْکَرُ
وَ مُبْغِضُنا یَوْمَ الْقِیامَهِ یَخْسُرُ

اَنَا ابْنُ عِلیّ الّطُهْرِ مِنْ‌الِ هاشِمٍ
وَجَدّی رَسُولَ اللهِ اَکْرَمُ مَنْ مَشی
وَ فاطِمَهُ اَمّی مِنْ سُلالَهِ اَحْمَدَ
وَ فینا کِتابُ اللهِ اُنْزِلَ صادِقاً
وَ نَحْنُ اَمانُ اللهِ لِلناسِ کُلّهمْ
وَ نَحْنُ وَلاهُ الْحُوْضِ نَسْقی وُلاتِنا
وَ شیعَتُنا فیِ النّاسِ اَکْرَمُ شیعَهٍ

پس مبارز طلبید و هر که در برابر آن فرزند اسد الله الغالب می‌آمد او را به خاک هلاک می‌افکند تا آنکه کشتار عظیمی نمود و جماعت بسیار از شجاعان و ابطال رجال را به جهنم فرستاد، دیگر کسی جرئت میدان آن حضرت نکرد.

پس آن جناب حمله بر میمنه نمود و فرمود:

وَالْعارُ اَوْلی مِنْ دُخُولِ النّارِ

اَلْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعارِ

پس حمله بر مسیره کرد و فرمود:

الَیْتُ اَنْ لا اَنْثَنی
اَمْضی عَلی دین النّبی

انا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِ
اَحْمی عَیالاتِ اَبیً

بعض از رواه گفته به خدا قسم هرگز ندیدم مردی را که لشکرهای بسیار او را احاطه کرده باشند و یاران و فرزندان او را به جمله کشته باشند و اهلبیت او را محصور و مستأصل ساخته باشند شجاعت و قوی القلب‌تر از امام حسین علیه السلام چه تمام این مصائب در او جمع بود به علاوه تشنگی و کثرت حرارت و بسیاری جراحت و با وجود اینها گرد اضطراب و اضطرار بر دامن وقارش ننشست و به هیچگونه آلایش تزلزل در ساحت وجودش راه نداشت و با اینحال می‌زد و می‌کشت، و گاهی که ابطال رجال بر او حمله می‌کردند و چنان بر ایشان می‌تاخت که ایشان چون گله گرگ دیده می‌رمیدند و از پیش روی آن فرزند شیر خدا می‌گریختند، دیگر باره لشکر گرد هم در می‌آمدند و آن سی هزار نفر پشت با هم می‌دادند و حاضر به جنگ او می‌شدند، پس آن حضرت بر آن لشکر انبوه حمله می‌افکند که مانند جراد منتشر از پیش او متفرق و پراکنده می‌شدند و لختی اطراف او از دشمن تهی می‌گشت. پس از قلب لشکر روی به مرکز خویش می‌نمود و کلمه مبارکه لاحَوْلَ وَلاقُو‌ّهَ اِلاّ بِاللهِ را تلاوت می‌فرمود.


شایسته است در این مقام کلام (جمیز کار کردن) هندوی هندی را در شجاعت امام حسین علیه السلام نقل کنیم:

شیخ مرحوم در لؤلؤ مرجان از این شخص نقل کرده که کتابی در تاریخ چین نوشته به زبان اردو که زبان متعارف حالیه هند است و آنرا چاپ کردند، در جلد دوم در صفحه 111 چون به مناسبتی ذکری از شجاعت شده بود این کلام که عین ترجمه عبارت اوست در آنجا مذکور است:

«چون بهادری و شجاعت رستم مشهور زمانه است لکن مردانی چند گذشته که در مقابلشان نام رستم قابل بیان نیست چنانچه حسین بن علی علیهماالسلام که شجاعتش بر همه شجاعان رتبه تقدم یافته چرا که شخصی که در میان کربلا به ریگ تفته با حالات تشنگی و گرسنگی مردانگی به کار برده باشد به مقابل او نام رستم کسی آرد که از تاریخ واقف نخواهد بود. قلم که را یارا است که حال حسین علیه السلام برنگارد، و زبان که را طاقت که مدح ثابت قدمی هفتاد و دو نفر در مقابله سی هزار فوج شامی خونخوار و شهادت هر یک را چنانچه باید ادا نماید، نازک خیالی کجا اینقدر رسا است که حال و دلهای آنها را تصویر کند که بر سرشان چه پیش آمد از آن زمانی که عمر سعد (ملعون) با ده هزار فوج دور آنها را گرفته تا زمانی که شمر (ملعون) سر اقدس را از تن جدا کرد. مثل مشهور است که دوای یک، دو باشد یعنی از آدم تنها کار برنمی‌آید تا دومی برایش مددکار نباشد. مبالغه بالاتر از آن نیست که در حق کسی گفته شود که فلان کس را دشمن تنگ کرده بودند با وجود آن ثابت قدمی را از دست ندادند. چنانچه از چهار طرف ده هزار فوج یزید بود که بارش نیزه و تیرشان مثل بادهای تیره طوفان ظلمت برانگیخته بودند. دشمن پنجم حرارت آفتاب عرب بود که نظیرش در زیر فلک‌ صورت امکان نپذیرفته، گفته می‌توان شد که تمازت و گرمی عرب غیر از عرب یافت نمی‌تواند شد. دشمن ششم ریگ تفیدة میدان کربلا بود که در تمازت آفتاب شعله زن و مانند خاکستر تنور گرم سوزنده و آتش افکن بوده بلکه دریای قهاری می‌توان گفت که حبابهایش آبله‌های پای بنی فاطمه بودند، واقعی دو دشمن دیگر که از همه ظالمتر یکی تشنگی و دوم گرسنگی مثل همراهی دغاباز ساعتی جدا نبودند، خواهش و آرزوی این دو دشمن همان وقت کم می‌شد که زبانها از تشنگی چاک چاک می‌گردیدند. پس کسانی که در چنین معرکه هزارها کفار را مقابله کرده باشند بهادری و شجاعت برایشان ختم است».

به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را.

رَجَعَ الْکَلامُ اِلی سِیاقِهِ الا‎َوَّل:

این وقت ابن سعد لعین بدانست که در پهن دشت آفرینش هیچکس را آن قدرت و توانائی نیست که با امام حسین علیه السلام کوشش کند و اگر کار بدینگونه رود آن حضرت تمام لشکر را طمعه شمشیر خود گرداند. لاجرم سپاهیان را بانگ بر زد و گفت:

وای بر شما آیا می‌دانید که با که جنگ می‌کنید و با چه شجاعتی


اولین دیدگاه را شما بگذارید

 مقدمه   

مشخصات مدیر وبلاگ

ویرایش

لوگوی دوستان





































ویرایش

دوستان

در انتظار آفتاب آلبوم محمد بنده خدای تعالی-در پارسی بلاگ گل رازقی لیلای بی مجنون پارمیدای عاشق ...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست ماهساچ *تنهایی من* ► o▌ استان قدس ▌ o ◄ جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی آموزش رباتیک در کرج,رباتیک,ربات,رباتیک البرز,صنایع رباتیک آراد طب سنتی@ برلیان Mystery عاشقانه ســـــــــاده دل اسیرعشق ..:.:.سانازیا..:.:. دلدارا جوک بی ادبی جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی برترین لحظه ها مقبلی جیرفتی تنهایی......!!!!!! جوکستان بی تربیتی سارا احمدی بیصدا ترازسکوت... .: شهر عشق :. روزهای بارانی دلم بود نبود ماتاآخرایستاده ایم گیسو کمند ارمغان تنهایی ❤ღنیلوفرهای آبیღ❤ علی پیشتاز دلتنگ احساس تو محمدمبین احسانی نیا *bad boy* خاطرات و دل نوشته های دو عاشق چون میگذرد غمی نیست *×*عاشقانه ای برای تو*×* فرمانده آسمانی من The best of the best دل شکســــته عشقی به پاکیه عشق شیرین و آبتین یامهدی دل نوشته منتظر نباش تا پرنده ای بیاید و پروازت دهد در پرنده شدن خویش بکوش پیکو پیکس | منبع عکس اسیرعشق ترخون * عاشقانه ای برای تو * زیبا ترین وبلاگ علمدار بصیر خادمین فاطمه سلام الله علیها ،جیرفت جون عزیزت بیاتو... sajadb.tk تعمیرات تخصصی پرینترهای لیزری رنگی ومشکی وفکس وشارژکارتریج درمحل عمارمیاندواب گل خشک نت سرای الماس اس ام اس دل پر خاطره profosor دهکده کوچک ما تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم I AM WHAT I AM من،منم.من مثل هیچکس نیستم Tarranome Ziba سیرت پیشگان دختر و پسرای ایرونی ستاره سهیل اسرا غزلیات محسن نصیری(هامون) جوک بی تربیتی ♥♥♥ MY LOVE ♥♥♥ ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن Hunter آتیه سازان اهواز آبسردکن جهنم روزگار یاسی خانووووووووووم ^_^ cool girl ^_^ شادِ شاد the god of feeling من ودنیا ♥تاریکی♡ عاشقی دیوانگیست قتلیش دوستانه xXx عکسدونی xXx نمی دونم بخدا موندم تینا!!!! دیوووووووووووووووووونه دوست داشتنی *آوای سارا2* هوابس ناجوانمردانه سرد است... pink love ...دیگه حسی نمونده جدید ترین مطالب شلوغ پلوغ دل نوشته های یک دیلامی شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة جک و لطیفه یک عاشقانه ی ساده برای من...... ::₪ °اینجا همه چی در همه° ₪ :: پایــــــگاه اطــــــلاع رســــــــانی قـتــــلیــــش mehrabani خنده بازار 2 ایه های بارانی مشق عشق ناز من و تو...ما بیخیال همه حتی زندگیم عمو همه چی دان Morteza Qasemi:Violinist نگار خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا حسرت پرواز جوک بی ادبی ، جوک بی تربیتی قلبی خسته ازتپیدن مهدویت بهار عشق دل شکسته دبیرستان خوارزمی فولادشهر دانلودآهنگ جدید|عاشقانه|احساسی|غمگین *(حرفهای نگفته)* ♬اصول و نوازندگی ویولن♬ daneshjooye bikar زندگی زیبا دوعاشق اصول و نوازندگی ویولن .....میلاد مرگ عشق..... مطالب عاشقانه تینا جوجو ... فقط حرف حساب EshGhrOyaIimAn جدیدترین و بروزترین موزیک ها طراحی چهره Chamran University Accounting Association مقاله های تربیتی عاشقانه آوار غم ها فقط خدا vagte raftan fall in love *دنیای یخی* شکارچی لحظه ها violinmusic-mortezagh الی چیزهای جالب متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی صدای نی ریز بازی زندگی تنهـــــایــــے $$$$sara$$$$ ☻☺♫ روشنک خانم ☻☺♫ آموزش گیتار ، خوانندگی ، سلف‍ژ ، آکورد ،تبلچر ، نت ، آرپژ ،جدید ..::.. رنــــگــیـــن کــــــمــــان ..::.. آموزش تست زدن کنکور جـــــوکیـ ـها به چه دلیل؟ همه چی خانه تنهایی تنهای اول °°FoReVEr•• پا بند مقصد خاص زنگ تفریح bakhtiyari20
ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ